حامد قدیری؛ محمد سعیدی مهر
دوره 9، شماره 1 ، فروردین 1397، ، صفحه 113-136
چکیده
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجستهی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال میپردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ میزنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزهی سمنتیک، برونگرایی معنایی را طرح میکند و در حوزهی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا میخیزد و دو استدلال ارائه میکند ...
بیشتر
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجستهی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال میپردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ میزنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزهی سمنتیک، برونگرایی معنایی را طرح میکند و در حوزهی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا میخیزد و دو استدلال ارائه میکند که یکی از آنها استدلال مدلتئورتیک است. در این مقاله نشان خواهم داد که استدلال پاتنم به سود برونگرایی معنایی و استدلال مدلتئورتیکِ او علیه رئالیسم متافیزیکی، هرچند به لحاظ ظاهری دارای ساختار و صورتبندی متفاوتی هستند، اما درواقع اندیشهی واحدی از هر دوی آنها پشتیبانی میکند. در این راستا، پس از گزارش هریک از این استدلالها، صورتبندی تازهای از آنها ارائه میشود. سپس بر پایهی وجوه اشتراک این دو استدلال، اندیشهی پشتیبان آن دو معرفی خواهد شد. طبق این اندیشهی پشتیبان، انفکاک قاطع میان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعین شدن رابطهای ارجاعی میان آنها میشود اما بنا به درک متعارف، این رابطه متعین است؛ پس ذهن و جهان خارج منفک از یکدیگر نیستند؛ به عبارت دیگر، درهمتنیدهاند.